نبردی بیوقفه با حقیقت
ممکن است بخشی از دادههایی که بهطور روزمره با آن مواجه میشویم جزو مواردی باشد که بدون راستیآزمایی در شبکههای اجتماعی بازنشر میشود. براساس منطق نانوشتهی شبکههای اجتماعی به نظر میرسد که صرف دیده شدنِ زیادِ یک محتوا، نوعی تایید دربارهی درستی آن مطلب هم باشد. یکی از این موارد، ادعای نقش ابر آروان در فیلترینگ اینترنت ایران است. این اتهام در حالی به این شرکت نسبت داده میشود که ابر آروان بهعنوان یک شرکت خصوصی در اکوسیستم نوآوری ایران خود مصرفکنندهی اینترنت است. این مساله در کنار انحصاری بودن اینترنت در ایران از سوی شرکت ارتباطات زیرساخت، نشان میدهد که ادعای تاثیر یک شرکت خصوصی در فیلترینگ، گزارهی نادرستی است. بهعلاوه این شرکت در حالی به فیلترینگ متهم شده است که دستور فیلترینگ و محدودیت در اینترنت ایران فقط از سوی مراجع قضایی و حاکمیتی صادر میشود. به این ترتیب به نظر میرسد که ابر آروان یا هر شرکت خصوصی دیگری نمیتواند در فرآیند فیلترینگ نقشی داشته باشد. با این حال چه اتفاقی افتاد که تعدادی از کاربرهای شبکههای اجتماعی بدون توجه به ساختار اینترنت در ایران یک شرکت خصوصی را در مسالهی فیلترینگ متهم میدانند؟
این یادداشت مجموعهای از کار تحقیقی پروندهی ماهنامه ارتباطات است که با توجه به مورد مطالعهی ابر آروان دربارهی زمینههای پربازدید شدن یک ادعای نادرست دربارهی این شرکت میپردازد. پژوهشگران در این پرونده به مسالهای به نام «نفرت انفجاری» باور دارند که نشان میدهد چرا یک محتوا در بستر شبکههای اجتماعی بهرغم نادرست بودن آن جزو محتواهای پرتکرار میشود.
چرا پروپاگاندا طرفدار دارد؟
«اولریس اِکر»، «استفان لواندوفسکی» و همکاران، نویسندگان دستورالعمل شورای اروپا در مورد اخبار جعلی دروغپراکنی و پروپاگاندا مینویسند: «در جهان کنونی، برخی بر این باورند که اطلاعات نادرست (misinformation) نیز بخشی از زندگی روزمره محسوب میشود و باید با آنها کنار آمد.» عدهای تصور میکنند که این نوع اطلاعات چندان آسیبزننده نباشد، اما بیشک افراد و گروههایی که در اثر این اطلاعات آسیب میبینند، ممکن است بخشی از شهرت، اعتبار، سرمایۀ مالی یا سرمایۀ اجتماعی خود را از دست بدهند.
مشکل اساسی اینجاست که در فرایند نشر و بازنشر اطلاعات نادرست، هر کاربر میتواند در محتوا دخل و تصرف داشته ، اطلاعاتی را حذف کند یا بر آن بیفزاید؛ بنابراین هر بار که پیام منتقل میشود، تغییراتی جزئی در آن پدید میآید، در نتیجه به مرور زمان، اطلاعات نادرست ضمن انتشار گسترده، ممکن است بزرگنمایی شود یا کاملاً تغییر کند.
انگیزههای اطلاعات نادرست
برخی افراد از ساختن و نشر اطلاعات نادرست لذت میبرند و احساس میکنند که به واسطۀ آن قدرت پیدا میکنند. در برخی موارد انباشت نارضایتی، سانسور گسترده، سرکوب شدید یا ناملایمات اجتماعی و اقتصادی برخی از افراد را وامیدارد تا به نشر شایعه و اطلاعات نادرست روی بیاورند، اما در مورد اخبار سیاسی و حساس، غالباً پروپاگاندای برنامهریزیشدهای در پس پرده وجود دارد که اهداف مشخصی را دنبال میکند. برای نمونه، مقامات روسی بعد از تهاجم روسیه به اوکراین، کارزاری گسترده برای نشر اطلاعات نادرست و نفرتپراکنی علیه اوکراینیها به راه انداختند. آنها برای سلبریتیهای مشهور صفحات جعلی میسازند و از قول افرادی چون «شکیرا»، «الن دی جنرس»، «تیلور سویفت»، «مارگو رابی» و بسیاری دیگر، از اوکراینیها ابراز انزجار میکنند. این مساله در مورد انتخابات 2016 ایالات متحده، رفراندوم برگزیت، انتخابات آلمان، کانادا و بسیاری دیگر از کشورها هم دیده میشود.
پژوهشگرها این مساله را با پدیدۀ «نفرت انفجاری» توصیف میکنند. در این نوع نفرت، یک پست (نوشته، کامنت یا عکس و ویدئو) در عرض چند ساعت وایرال شده و افراد زیادی زیر آن به ابراز انزجار، ناراحتی یا حتی تهدید و رجزخوانی میپردازند. چنین پدیدهای خاص شبکههای اجتماعی و فضای آنلاین است، به گونهای که در رسانههای سنتی امکان چنین کارزارهایی وجود نداشت. گزارشگران، روزنامهنگاران و رسانههای سنتی نیز از این نفرت انفجاری بیبهره نماندهاند، زیرا آنها گاهی (بهویژه در جوامع استبدادی و تمامیتخواه) به سانسور و پنهانکردن اطلاعات از جامعه متهم میشوند. در شرایط بیاعتمادی مردم به رسانههای سنتی، قدرت شبکههای اجتماعی در انتشار اطلاعات نادرست و شایعهپراکنی صدچندان میشود.
جامعهی ملتهب؛ بستری ایدهآل برای انتشار اطلاعات نادرست
اما چه چیز سبب شده تا اطلاعات و شایعات نادرست چنین قدرت غیرقابل رقابتی پیدا کنند؟ وقتی جامعه در شرایط بحرانی قرار میگیرد، افکار عمومی عطش فراوانی برای دریافت اطلاعات و اخبار پیدا میکند. در نبود منابع موثق و فشار افسارگسیختۀ سیستم سیاسی برای سانسور، شبکههای اجتماعی قادرند بهسرعت این نیاز افکار عمومی را با شایعات یا اطلاعات نادرست تأمین کنند و افکار عمومی را تحت تأثیر خود قرار دهند.
«دیترام شویفله» و «نیکول کروز» در کتاب تأثیرگذار و شناختهشدۀ خود یعنی «مخاطبان علم، اطلاعات نادرست و دروغپراکنی» مینویسند: در این شرایط دو دسته اطلاعات با یکدیگر در رقابت قرار میگیرند. یک دسته اطلاعاتی هستند که با استفاده از هیجانها و احساسهای مردم روی افکار عمومی تأثیر میگذارند و غالباً منشاء تزریق نگرانی و اضطراب در میان مردم هستند. بازنشر اینگونه اطلاعات در شبکههای اجتماعی به ترس و واکنشهای هیستریک جامعه دامن میزند؛ چراکه غالباً در گفتوگوهای شبکههای اجتماعی امکان بزرگنمایی پیدا میکند.
دستۀ دوم نیز اطلاعاتی هستند که از منابع رسمی نظیر سازمانها و مؤسسات دولتی و توسط روابط عمومیها و رسانهها منتشر میشوند و سعی دارند با انتشار حقایق و اطلاعات واقعی و صحیح افکار عمومی را آرام یا کنترل کنند. مشکل از آنجا آغاز میشود که واکنشهای هیجانی مخاطبان به اخبار منفی، غالباً بر منابع خبری رسمی و مجازی اطلاعات درست غلبه پیدا میکند. بهعنوان مثال خطر شیوع یک بیماری، آلودگی مواد غذایی یا گرانی کالاها، قابلیت بالقوه بسیاری برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی دارند و دقیقاً بهدلیل آنکه عواطف و احساسات مخاطبان را تحت تأثیر قرار میدهند، با سرعت غیرقابل باوری بازنشر پیدا میکنند.
در واقع، در شرایطی که فضای جامعه ملتهب است و افکار عمومی دچار ترس و اضطراب شده، اطلاعات نادرست بهسرعت جای منابع خبری رسانهای را پر میکنند. اگر تا همین یک دهه پیش، شبکههای خبری تلویزیونی ماهوارهای مورد اقبال افکار عمومی بودند، در حال حاضر آنها نیز از شبکههای اجتماعی عقب افتادهاند.
اطلاعات نادرست چه هست و چه نیست؟
اطلاعات نادرست (misinformation) که به کژاطلاعات، دروغرسانی و غلطپراکنی نیز ترجمه شده، با سایر اصطلاحات مشابه (از جمله دروغپراکنی، پروپاگاندا، اخبار جعلی، شایعه و مانند اینها) متفاوت است. مردم اغلب از اطلاعات نادرست به شکلی بیضرر استفاده میکنند، مانند اغراق («پای این بازیکن تا حالا به توپ نخورده است!») یا طنز («دوست من بهتازگی برندۀ جایزۀ مرد سال شده است!»). همچنین ممکن است تجربۀ خود را از طریق داستانهایی که حاوی اطلاعات نادرست هستند، به اشتراک بگذارند. از این رو، باید بر آن دسته از اطلاعات نادرست تمرکز کرد که موجب اختلال در فرایندهای سیاسی، تحریف محتوای رسانهها، دستکاری دادههای اینترنتی و بهویژه کمک به نقض حقوق بشر و اقلیتهراسی میشود.
دروغپراکنی در مورد نقش ابر آروان
مهمترین واقعیت در مورد ساختار اینترنت در ایران این است که «شرکت ارتباطات زیرساخت «انحصار اینترنت» و وظیفۀ «توزیع اینترنت» را بر عهده دارد». تمام ترافیک ورودی و خروجی ایران، باید از این دروازه عبور کند و شرکتهای ارائهدهندۀ خدمات اینترنتی باید اینترنت خود را منحصراً از این شرکت تهیه کنند. در نتیجه، حاکمیت میتواند در لایۀ زیرساخت، فناوریهای پیچیدهای را برای فیلترینگ هوشمند پیادهسازی کند. یکی از شرکتهایی که در این میان به جای شرکتهای متولی اینترنت در ایران متهم شده است، شرکت ابر آروان است. نکتهی جالب زمانی است که خود ابر آروان یک شرکت ابری است که مانند تمام شرکتهای ابری در دنیا و اکوسیستم فناوری ایران بر بستر اینترنت یک محصول فناورانه تهیه میکند و این یعنی اساسا نمیتواند در این چرخهی محدودیت اینترنت نقشی داشته باشد و مصرفکنندهی اینترنت است.
در اینجا به بررسی دروغپراکنی و سازوکارهای تأثیرگذاری آن میپردازیم تا درک دقیقتری از نحوۀ تأثیرگذاری آن به دست بیاوریم:
راهبردهای انتشار دروغپراکنی
هجمۀ دروغپراکنی
ادبیات تحقیق در مورد چگونگی انتشار دروغپراکنی در حال رشد است. مطالعات نشان میدهد که انتشار دروغپراکنی در رسانههای اجتماعی را میتوان به دو مرحله تقسیم کرد؛ مرحلۀ «بذرپاشی» که بازیگران بدخواه بهصورت راهبردی فریبکاریهایی مانند اخبار جعلی را وارد اکوسیستم رسانههای اجتماعی میکنند و «پژواک» زمانی است که مخاطبان، اطلاعات نادرست را بهعنوان نظرات خود میپذیرند و شدیداً روی آن اصرار میورزند. هجمۀ اطلاعات نادرست را میتوان به وسیلۀ رسانههای سنتی مانند شبکههای تلویزیونی و رادیوهای دولتی انجام داد. با این حال، هجمۀ اطلاعات نادرست با ظهور رسانههای اجتماعی بهطور فزایندهای گسترش یافته است. ابزارهای دیجیتالی مانند رباتها، الگوریتمها و فناوری هوش مصنوعی برای گسترش و تقویت اطلاعات نادرست در پلتفرمهای آنلاین مانند اینستاگرام، توییتر، فیسبوک و یوتیوب استفاده میشوند. بهدلیل ماهیت آنها، هجمۀ اطلاعات نادرست بهطور رسمی بهعنوان یک تهدید واقعی سایبری طبقهبندی شده است.
دستکاری اینترنتی
دستکاری اینترنتی (internet manipulation)به ترکیب فناوریهای دیجیتال آنلاین از جمله الگوریتمها، رباتهای اجتماعی و اسکریپتهای خودکار برای اهداف تجاری، اجتماعی، نظامی یا سیاسی اشاره دارد. دستکاری رسانههای اجتماعی و اینترنت، بهدلیل اهمیت پلتفرمهای دیجیتال برای تولید محتوا و ارتباطات روزمره، ابزار اصلی انتشار اطلاعات نادرست محسوب میشود. هنگامی که دستکاری اینترنتی با مقاصد سیاسی مرتبط میشود، ممکن است در راستای هدایت افکار عمومی، قطبیکردن شهروندان، انتشار تئوریهای توطئه و ساکتکردن مخالفان سیاسی مورد استفاده قرار گیرد.
«محتوای فریبنده» نقشی حیاتی در سازوکار دروغپراکنی ایفا میکند. محتوای فریبنده، بستهبندی محتوای دروغین یا شبهحقیقت به شکل یک گزاره حقیقی است. به عبارت دیگر، در اینجا، منبع خبر مشخص نیست و خود خبر نیز مبهم و دروغین است، اما سعی شده تا به شکل یک «گزاره خبری مستند» بیان شود.
دستکاری اینترنت همچنین میتواند در راستای منافع شرکتها و کسبوکارها مورد استفاده قرار گیرد، بهعنوان مثال، برای آسیبرساندن به شرکتها یا مخالفان سیاسی و بهبود شهرت و اعتبار یک برند یا تخریب آن.
یک شرکت مصرفکنندهی اینترنت و اتهام دخالت در فیلترینگ!
دوباره موارد بالا را دربارهی مورد ابر آروان بررسی میکنیم: ابر آروان بهعنوان یک سرویسدهندۀ ابری بینالمللی که بیش از 200 هزار مشتری از ۳۸ کشور جهان دارد، مانند سایر ارائهدهندگان خدمات ابری همچون هتزنر، کلادفلر، آمازون و دیجیتال اوشن، در لایهای از ساختار خدمات زیرساختی قرار دارند که آنها را در ردۀ مشتریان و مصرفکنندگان اینترنت قرار میدهد. در نتیجه سرویسدهندگان ابری نهتنها در ایران، بلکه در تمام جهان نمیتوانند تأثیری در کیفیت، اختلال و قطع اینترنت داشته باشند. در واقع، خدمات ابری، یکی از اجزای تشکیلدهندۀ دنیای دیجیتال است و اختلال اینترنت نقشی مخرب در فعالیت شرکتهای ابری از جمله ابر آروان هم دارد.
پاپسایتهای آروانکلاد در ۴۰ منطقۀ مختلف دنیا واقع شده و این شرکت مانند تمام ارائهدهندگان زیرساخت ابری (بهطور مثال هتزنر، کلادفلر، آمازون، دیجیتالاوشن و…) اینترنت را از تأمینکنندگان و اپراتورهای اینترنت دریافت میکند. طبیعی است که ابر آروان از لحاظ فنی و منطقی هیچ نقشی در ساختار اینترنت نداشته باشد.
یک ادعا و احتمال دستکاری در توییتر
این مضامین در سالهای گذشته و خصوصاً در اردیبهشت 1400، بارها در توییتر علیه شرکت ابر آروان تکرار شده بود و همکاری این شرکت در قطعی اینترنت در میان برخی از کاربران توییتر پرتکرار شده بود.
برای راستیآزمایی این مساله محمد رهبری، پژوهشگر حوزهی اینترنت اتهامها علیه ابر آروان را بررسی کرد. طبق یافتههای او مشخص شد که در توییتر تحقیقاتی پس از پردازش یک میلیون و 726 هزار لایک از میان حدود 1700 توییتی که حداقل 30 بار لایک شدهاند، به دست آمده است. این بررسی 265 هزار و 783 کاربر را بررسی کرد که 97 درصد آن را «براندازان» تشکیل دادهاند که همگی شرکت ابر آروان را به همکاری در فیلترینگ و قطعی اینترنت متهم کردهاند. این بررسی نشان میدهد که هر دو گروه طرفداران رضا پهلوی و سلطنتطلبها و براندازان مخالف رضا پهلوی علیه ابر آروان اقدام به انتشار توییت کردهاند و در میان کاربران میانهرو و اصلاحطلب، یا کاربران غیرسیاسی توییتر کمتر کاربری به این موضوع ورود مستقیم داشته است؛ امری که بهخوبی علیه فضای شکلگرفته علیه ابر آروان در توییتر است.
یکی از پرتکرارترین کلیدواژهها در میان این کاربران، کلمات «تحریم» و «اروپا» بوده است. هرچند تعداد کل توییتهای منتشرشده علیه شرکت ابر آروان در این مقطع کمتر از توییتهایی بود که در موج حملات قبلی (خصوصاً در اردیبهشت سالهای 1400 و 1401) علیه این شرکت منتشر شده بود؛ با این حال، در همین مقطع بود که شرکت ابر آروان تحریم شد.
علت این امر را باید در فضایی که مدتها پیش در توییتر علیه این شرکت ایجاد شده بود، جست؛ کاربران ایرانی خارج از کشور که اتهامات علیه این شرکت را در توییتر پذیرفته بودند، در جریان اعتراضات سال گذشته بهعنوان یک نیروی فعال در خیابانهای کشورهای اروپایی از دولتمردان این کشورها تقاضای تحریم ایران و سازمانها و شرکتهای مؤثر در قطعی اینترنت را داشتند.
توییتر بر فضای سیاسی، معادلات قدرت و تصمیمات سیاستگذاران اثرگذار است و به همین جهت نیز جریانات سیاسی و گروههای صاحب قدرت، در این فضا اقدامات سازماندهیشده میکنند تا با دستکاری واقعیت، فضای توییتر را به سمتی که خودشان میخواهند، هدایت کنند. در خصوص حملات به شرکت ابر آروان در پاییز 1401 نیز این موضوع در دادهها مشاهده میشود. دادهها نشان میدهد که فقط 261 کاربر حداقل بیش از 100 توییت از میان 1700 توییت مورد بررسی راجع به شرکت ابر آروان را لایک کردهاند و بهتنهایی، در مجموع بیش از 31 هزار توییت را لایک زدهاند. اینکه این تعداد کاربر بیش از 100 توییت راجع به یک موضوع خاص را لایک کرده باشند، امری طبیعی در فضای توییتر نیست و بیانگر سطحی از سازماندهی در این محیط است.
این موضوع را در نسبت میان لایک و ریتوییت نیز میتوان مشاهده کرد. جایی که نسبت میان لایک به ریتوییت عدد دو را نشان میدهد که عدد بسیار غیرعادی در فضای توییتر است و نوعی از رفتار سازماندهیشده را نشان میدهد. بهطور طبیعی در فضای توییتر، یک توییت به ازای هر هفت، هشت لایک، یک بار ریتوییت میشود، اما در موضوع شرکت ابر آروان چنین چیزی دیده نمیشود؛ بلکه به ازای هر دو لایک، یک بار ریتوییت شده است. این امر نشان از آن دارد که احتمالاً ریتوییتهای مربوط به این موضوع، سازماندهیشده بوده است.
این دادهها نشان میدهد که بخشی از لایکها و ریتوییتهای علیه شرکت ابر آروان در سال گذشته خودجوش نبوده و جریانی بهدنبال آن بوده تا مسئله را بیش از آنچه هست، بازنمایی کند؛ چراکه نحوۀ بازنمایی یک مسئله در توییتر بر افکار عمومی و تصمیم نیروهای سیاسی و همچنین ذهنیت سیاستمداران مؤثر است. همۀ این موضوعات و آنچه در جریان تحریم شرکت ابر آروان مشاهده میشود، بهخوبی بیانگر اهمیت توییتر در معادلات سیاسی است؛ آنچنان که برخی تلاش میکنند تا با صرف هزینه و انجام اقدامات سازماندهیشده بر این فضا اثر بگذارند. تأثیر فضای توییتر بر افکار سیاستمداران و تصمیمات امری است که امروز بیش از پیش روشن است و نمونۀ تحریم ابر آروان یکی از نمادهای این اثرگذاری است. فهم این مسئله که جریاناتی، چه در داخل و چه در خارج از کشور، بهطور مداوم تلاش میکنند تا فضای توییتر را «دستکاری» کنند، برای کنشگران مدنی لازم است تا در زمان اتخاذ تصمیم، تحت تأثیر این دستکاری قرار نگیرند.
منبع: ماهنامه مدیریت ارتباطات
منبع تجارت نیوز