فرهنگ و هنر

گزارشی از بامداد مخوف کوی دانشگاه در ۱۸ تیر ۷۸/ کجای دنیا چنین حادثه‌ای رخ می‌دهد و دانشجویان را این‌گونه قلع و قمع می‌کنند؟!»

فهیمه نظری: روز سه‌شنبه ۱۵ تیر ۷۸، در آستانه‌ی بررسی کلیات طرح «اصلاح قانون مطبوعات» در مجلس پنجم شورای اسلامی (که از سوی نمایندگان محافظه‌کار در دستور کار قرار گرفته، و به خاطر اعمال محدودیت‌های بیش‌تر در حوزه‌ی مطبوعات، واکنش اهالی مطبوعات را برانگیخته بود) روزنامه‌ی «سلام» در این باره خبری ویژه با این تیتر منتشر کرد: «سعید اسلامی پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است» محتوای این خبر شامل متن نامه‌ی مهم سعید امامی به وزیر اطلاعات، و افشای نقش وی در طرح اصلاح قانون مطبوعات بود. بخشی از این خبر افشا می‌کرد که: «بنا به اطلاعات موثقی که دریافت شده، سعید اسلامی طی نامه‌ای در تاریخ ۱۶ر۷ر۷۷… که خطاب به مقام محترم وزارت و تحت عنوان فضاسازی فرهنگی و کنترل آن سامان‌دهی فرهنگی، ایجاد نظام فرهنگی کشور نوشته پیشنهاد محدودیت‌های فرهنگی و مطبوعاتی را داده است.» (سلام، ۱۵ تیر ۷۸)

فردای آن روز (۱۶ تیر ۷۸) مجلس با رای موافق ۱۲۵ نفر از نمایندگان کلیات آن طرح کذایی را به تصویب رساند و به دنبال آن ساعاتی بعد با حکم دادگاه ویژه‌ی روحانیت روزنامه‌ی سلام به دلیل درج نامه‌ی سعید امامی تا اطلاع ثانوی تعطیل اعلام شد.

در اعتراض به این روند (تصویب طرح قانون اصلاح مطبوعات و توقیف روزنامه‌ی سلام)، دانشجویان ساکن در خوابگاه کوی دانشگاه تهران در ساعت ۱۰ شب پنج‌شنبه ۱۷ تیر اقدام به تحصن آرام کردند. این تحصن به‌زودی با مداخله‌ی نیروه‌های امنیتی و ورود آنان به محوطه‌ی خوابگاه در نیمه‌شب به درگیری و زد و خورد کشیده شد. سرکوب و ضرب و شتم دانشجویان توسط گروه‌های فشار و نیروهای امنیتی در آن نیمه‌شب خوفناک چنان شدید بود که ماجرای آن تا هنوز در حافظه‌ی تاریخی ایرانیان به تلخی جا خوش کرده است.

صدیقه وسمقی: با دیدن این صحنه‌ها از اسلام و انسانیت شرمنده شدم

در پی درگیری‌های ایجادشده در کوی دانشگاه تهران، صدیقه وسمقی عضو وقت شورای شهر تهران روز جمعه ۱۸ تیر از کوی دیدن کرد و با دانشجویان به گفت‌وگو پرداخت. گزارش او از آن‌چه دیده بود فردای آن روز در روزنامه‌ی خرداد به شرح زیر منتشر شد:

از چند ساختمان کوی دانشگاه بازدید کردم. آیا این‌جا خوابگاه دانشجویان است؟! من چنین صحنه‌هایی را پس از فتح خرمشهر در آن‌جا دیده بودم. پله‌ها و سطح راهروها همه آغشته به خون بود. یخچال‌ها در کنار راهروها خرد و شکسته، افتاده بود. تمام اتاق‌ها ویران و به‌هم‌ریخته و درها شکسته بود. روی خرده‌شیشه‌ها راه می‌رفتیم. عده‌ی زیادی از دانشجویان با سر و روی مجروح در آن‌جا دیده می‌شدند. غارتگران عده‌ی زیادی از دانشجویان را بنا بر اظهار دانشجویان حاضر ربوده، با خود برده بودند. پرسیدم: «چه ساعتی به این‌جا حمله کردند؟» گفتند: «از ساعت ۴.۵ صبح امروز چندین بار حمله کرده‌اند. دانشجویان در خواب بودند که با باتوم بر سر آنان کوفتند و با قمه و پنجه‌بوکس و شیشه به جان آنان افتادند.» این‌ها چه صحنه‌هایی است که می‌بینیم؟! آیا این‌جا ایران است؟ ایرانِ بیست سال پس از انقلاب؟! چه کسانی به این‌جا حمله کردند و زدند؟ یگان ویژه‌ی نیروی انتظامی و انصار حزب‌الله! به خیابان آمدم، سعی کردم با یکی از افراد یگان ویژه حرف بزنم. هرچه از او پرسیدم، گفت: «نمی‌دانم.» [پرسیدم:] «چرا به این‌جا آمده‌ای؟» [گفت] «نمی‌دانم»، [پرسیدم:] «چرا دانشجویان را می‌زنید؟» [پاسخ داد:] «نمی‌دانم» [پرسیدم:] «آیا تو هم در حمله به دانشجویان حضور داشتی؟» [گفت:] «نمی‌دانم».

از یکی دیگر پرسیدم، جوان خوبی بود گفت: «دانشجویان را لت و پار کردند… چندین برابر تعداد دانشجویان نیرو آورده‌اند.» گفتم: «تو چرا همکاری می‌کنی؟» گفت: «چه کنم، همکاری نمی‌کنم. شما هم زودتر از این‌جا بروید.»

به خوابگاه دانشجویان خارجی رفتم. به آن‌جا نیز حمله شده بود، دانشجویان دور من جمع شدند و با عصبانیت و پرخاش از من خواستند که خبر این جنایات را منعکس کنم. می‌گفتند: «آیا می‌توانی کاری بکنی، یا فقط آمده‌ای ببینی و بروی؟!» گفتم: «نمی‌دانم! امیدوارم بتوانیم کاری بکنیم.» گفتند: «پول‌ها و دلارهای ما را به غارت بردند. ما میهمان شماییم. مگر ما چه کرده‌ایم که چنین وحشیانه به ما هجوم آوردند؟!» با اظهار تاسف از آن‌جا خارج شدم. با دیدن چهره‌ی پریشان و خونین و مجروح دانشجویان برآشفته بودم. می‌گفتند که داخل اتاق‌ها نیز گاز اشک‌آور پرتاب کردند.

به بیمارستان شریعتی رفتم. دانشجویان زیادی در آن‌جا بودند. عده‌ی زیادی به صورت سرپایی معالجه شده بودند. دانشجویی در اتاق عمل بود. می‌گفتند: «با باتوم به سرش کوفته‌اند و مغزش آسیب دیده است.» یک دانشجوی پاکستان که دو پایش در گچ بود، گفت که «مرا پرت کردند و دو پایم آسیب دیده است.» او در حالی که روی تختی در گوشه‌ی راهروی بیمارستان خوابیده بود می‌گفت: «چرا از ما میهمانان این‌طور پذیرایی کردند؟» فقط توانستم اظهار تاسف کنم. او نیز برای بهبود وضع ما دعا کرد. به‌راستی اینان که امروز به کوی دانشگاه هجوم بردند چه کسانی هستند؟ اینان که هر روز فاجعه‌ای می‌آفرینند و جامعه را به آشوب و بحران و تشنج می‌کشند از کجا هدایت می‌شوند! آیا اینان دوست مردم و انقلاب و انسانیت‌اند! من امروز از دیدن این صحنه‌ها از اسلام و انسانیت شرمنده شدم.

گزارشی از بامداد مخوف کوی دانشگاه در ۱۸ تیر ۷۸/ کجای دنیا چنین حادثه‌ای رخ می‌دهد و دانشجویان را این‌گونه قلع و قمع می‌کنند؟!»

فاطمه کروبی: در کجای دنیا دانشجویان را این‌گونه قلع‌ و قمع می‌کنند؟!

فاطمه کروبی، نماینده‌ی وقت تهران در مجلس نیز که روز جمعه ۱۸ تیر ۷۸ پس از وقوع حادثه‌ی درگیری در خوابگاه دانشگاه تهران در محل حادثه حضور پیدا کرده و با دانشجویان به گفت‌وگو نشسته بود، با اظهار تاسف از این وضعیت به خبرنگار روزنامه‌ی خرداد درباره‌ی مشاهداتش چنین گفت:

«تصاویر بسیار ناراحت‌کننده و دردآوری را در خوابگاه، مشاهده کردم. نه درِ سالم و نه شیشه و پنجره‌ی سالمی وجود داشت. ماموران متاسفانه با باتوم و لگد همه‌ی وسایل دولتی خوابگاه و لوازم شخصی دانشجویان را از بین برده بودند… فحش‌ها و ناسزاهایی به دانشجویان داده شده که من از گفتن آن‌ها شرم دارم. ماموران از حمله به خوابگاه دانشجویان دوره‌ی دکترای و فوق‌لیسانس نیز ابایی نداشته‌اند… از ساعت یک نیمه‌شب تا صبح دانشجویان زیر ضرب و شتم نیروهای امنیتی قرار داشته‌اند. ماموران متاسفانه بسیاری از اموال شخصی دانشجویان را با خود برده‌اند و با کمال تاسف به خوابگاه دانشجویان خارجی نیز حمله کرده‌اند که هیچ توجیهی برای آن نمی‌توان داشت… من نمی‌دانم نیروهای مهاجم و امنیتی چه تعداد بوده‌اند که امکان وارد آوردن چنین خسارت‌های سنگینی را به کوی دانشگاه و دانشجویان، یافته‌اند… کشور قانون دارد، مگر می‌توانند همین‌طور بریزند و هر کاری که می‌خواهند انجام دهند؟ این کارها با قانون‌مندی و گفت‌وگوی تمدن‌ها هم‌خوانی ندارد… در کجای دنیا چنین حادثه‌ای رخ می‌دهد و دانشجویان را این‌گونه قلع و قمع می‌کنند؟!» (روزنامه‌ی خرداد، یک‌شنبه ۱۹ تیر ۷۸)

کیهان هم شگفت‌زده شد!

نکته‌ی قابل تامل در حادثه‌ی کوی دانشگاه و حمله‌ی نیروهای امنیتی و گروه فشار به درون این محوطه، آن‌قدر واضح حرکتی غیرقانونی بود که حتی کیهان نیز که معمولا در همه‌ی موارد مشابه طرف آنان را می‌گرفت و می‌گیرد، روز نوزدهم تیرماه ضمن گزارشی از ماجرای کوی دانشگاه درباره‌ی این حرت اظهار تعجب کرد:

«ساعت ۴ بامداد سربازان نیروی انتظامی در یک اقدام ناباورانه برای تعقیب دانشجویان معترض وارد کوی دانشگاه شدند و دانشجویانی را که بسیاری از آنان اصلا داخل در درگیری نبودند مورد ضرب و شتم قرار دادند. در میان مضروبان و دستگیرشدگان تعداد از دانشجویان تشکل‌های دانشجویی از قبیل انجمن اسلامی و بسیج دانشجویی دیده می‌شوند. در حمله‌ی ماموران نیروی انتظامی تعداد زیادی از دانشجویان مضروب شدند و بر اثر پرتاب کوکتل مولوتف از طرف دانشجویان تعدادی از ماموران نیروی انتظامی زخمی شدند…»

گزارشی از بامداد مخوف کوی دانشگاه در ۱۸ تیر ۷۸/ کجای دنیا چنین حادثه‌ای رخ می‌دهد و دانشجویان را این‌گونه قلع و قمع می‌کنند؟!»

اطلاعیه‌ی وزارت فرهنگ و آموزش عالی: توهین به ساحت دانشگاه قابل تحمل نیست

روز جمعه ۱۸ تیر ۷۸ و در پی حمله‌ی نیروهای امنیتی به داخل کوی دانشگاه و ضرب و جرح دانشجویان، وزارت فرهنگ با صدور اطلاعیه‌ای به عاملان حوادث پیش‌آمده به‌شدت اعتراض کرد. در این اطلاعیه با اشاره به تظاهرات جمعی از دانشجویان و تدابیر مدیریت مسئولان دانشگاهی برای پایان دادن به این تظاهرات آمده بود:

«مداخله‌ی خشونت‌آمیز نیروی انتظامی به حادثه‌ای تلخ و تاسف‌بار تبدیل شد که هرگز نمی‌توان وقوع آن را در نظام اسلامی و انقلابی پذیرفت. در این حادثه‌ی تلخ که در نوع خود بی‌نظیر است، حرمت‌ها و حریم‌هایی شکسته شده است که بازسازی و جبران آن‌ها به‌سادگی مقدور نخواهد بود… دانشجویان و دانشگاهیان فهیم و متدین که بارها بلوغ سیاسی، اجتماعی خود را در حفظ کیان نظام جمهوری اسلامی ایران و ارزش‌های انقلابی شکوهمند اسلامی به اثبات رسانده‌اند… شایسته‌ی چنین برخورد اهانت‌آمیزی نبوده و نیستند… این وزارتخانه به حکم مسئولیت خود در پی‌گیری برای تعقیب آمران و عاملا این حادثه‌ی تلخ تلاش می‌کند… بر این اساس از مقام معظم رهبری و ریاست محترم جمهوری و همه‌ی دستگاه‌های ذی‌ربط می‌خواهد که با تدبیر و اهتمام همه‌جانبه به این واقعه‌ی ناگوار پایان بخشند.» (روزنامه‌ی خرداد، شنبه ۱۹ تیر ۱۳۷۸)

استعفای اعتراض‌آمیز دکتر معین

در پی ماجرای کوی دانشگاه دکتر مصطفی معین وزیر فرهنگ و آموزش عالیِ وقت در محوطه‌ی کوی حضور یافت و ضمن ابراز همدردی با دانشجویان به آنان قول پی‌گیری ماجرا را داد، اما در نهایت در پی به ثمر نرسیدن تلاش‌هایش در کنترل و مهار حوادث و در اعتراض به عملکرد خشونت‌بار نیروی انتظامی از سمت خود استعفا داد. او در نامه‌ای خطاب به رئیس‌جمهور نوشت:

«وقوع حادثه‌ی تاسف‌بار ورود نیروی انتظامی به کوی دانشجویان دانشگاه تهران و ضرب و شتم دانشجویان مظلوم و بی‌گناه در نیمه‌شب جمعه ۱۸ تیرماه جاری که منجر به هتک حرمت دانشگاه و حیثیت دانشجویان و دانشگاهیان شد، قابل قبول بر اساس هیچ مبنا و مصلحتی نیست. این‌جانب این حادثه را اقدامی مشکوک در جهت به آشوب کشیدن جامعه و اخلال در روند توسعه‌ی سیاسی و تضعیف نظام جمهوری اسلامی می‌دانم. از آن‌جا که علی‌رغم تلاش‌های فراوان از نیمه‌شب گذشته برای کنترل و مهار این اقدام‌ها، هیچ ثمری بر آن مترتب ندیدم. لذا به دلیل پاسخ‌گو نبودن در برابر وظایف الهی، مسئولیت‌های قانونی و مظلومیت و بی‌پناهی فرزندان ملت و خانواده‌های نگران آن‌ها و آثار و پیامدهای ناگوار این قاون‌شکنی‌های خشونت‌گرایانه و آشوب‌طلبانه استعفای خود را از مسئولیت وزارت فرهنگ و آموزش عالی تقدیم می‌دارم. از خداوند بزرگ صبر و توفیق جناب‌عالی را در این شرایط حساس برای پاسداری از میراث گران‌قدر انقلاب اسلامی و نظام برآمده از خون شهیدان مسئلت دارم.» (روزنامه‌ی خرداد ۲۰ تیر ۷۸)

۲۵۹

خبرآنلاین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا